اولش چالش گذاشتم که توی یک هفته کتاب شمال حقیقی از انتشارات آریانا قلم رو تمومش کنم ولی نشد چون که باید این کتاب رو هر بخشش رو کامل درک کرد با بچه های دهه 80 درموردش صحبت کردم و از شرکت ها و سازمان های مختلف حاشیه نویسی این کتاب کردم تا تجربه های 24 سالگی رو به چالش بکشم و پخته ترش کنم.
نکته ای که خیلی بهش برخوردم و توی این کتاب برام جذاب بود این بود که ارزش ها تبدیل به خط های اخلاقی میشه و خط های اخلاقی تبدیل به منش و رفتار میشه و رفتار بعد ها فرهنگ سازمانی یا فرهنگ خانوادگی رو میسازه
که خب این خیلی برام جالبه
و یه چیز جالب تر اینکه ظرفشویی هر شرکتی خیلی راز های منابع انسانی اون شرکت رو بر ملا میکنه
در مورد این موضوع عجیب بعدا بیشتر توضیح میدم
نکته بعدی اینکه این متن به مرور تکمیل میشه پس هر ازگاهی به سایتم سر بزنید و مطالب قدیمی رو دوباره بخونید
راستی اگر این کتاب رو خوندید و یا تجربه ای دارید ممنون میشم برام کامنت کنید 🙂
۱۴۰۲/۰۵/۲1
دیدین تو خانواده هایی که پدر معتاده، زن خانواده پای همه خوبیا و بدیای شوهرش میمونه و کل خانواده رو نجات میده و دوباره همه رو به حال عادی برمیگردونه
یا اینکه دیدین که خانواده هایی که پدر خونواده از دست میره و زن خانواده بدون اینکه دوباره ازدواج کنه یک تنه می ایسته و کل بچه ها رو بزرگ میکنه
حالا حساب کن که یه رهبر تو تیمش یکی از اینا داشته باشه
غوغا میشه (بخش تیم حمایتگر کشف شمال حقیقی )
در حقیقت اینا افرادی هستند که میبنند، فکر میکنند، و در جهت اصلاح یا بهبود اقدام میکنند نه اینکه بخواند حرف بزنند مثل آقای #الف_شین
1402/06/18
میدونم خیلی فاصله افتاد بین دفعه قبل و این دفعه ولی قبول کنید، تغییر زمان لازم داره و اینکه زندگانی هم خودش زمان بره. بگذریم …
این بار تو این چند صفحه که خوندم جالب بود که خدا رو دیدم
توی یک دریای طوفان زده روی یک تخته افتادی و قراره این تخته تنها راه نجاتت باشه و خب ممکنه تخته بشکنه ولی تنها کسی که از پشت سر حواسش بهت هست خداست و اونه که نمیذاره بمیری
دقیقا تعریف رهبر های زندگی و یا کوچ این شکلی بود برام داخل این کتاب
بعد اینکه همیشه وقتی با افرادی گشتم که تو رابطه باهاشون حس کردم خیلی نگران خودشونن ، زمانشون، بدنشون و همه چیشون هستند که یک موقع چیزی ازشون کم نشه حالم بهم خورده و دست و دلم به کار نرفته و این بده و خیلی بده
که تو این کتاب تو این خط همه اون آدما اومد جلو چشمم
رهبر اینجوری نیست………………………………………! و گاهی هم قد و قواره افراد زیر دستش میشه و همراه اونا میره کوه، همراه اونا مشکل خانوادگی دوستش یا خودشو حل میکنه و ممکنه همراه اونا ضرر کنه و یا سود
دوم اینکه رهبر باید باکسانی که رهبری میکنه بده بستون کنه گاهی بده و گاهی بگیره (عشق،دانش،پول یاهرچی)
جذابیت این متنها جایی به دلم نشست که گفت دوستان قطب نمای رسیدن به شمال حقیقی اند 😍 اینو حس کردم خیلی اونم وقتی که با امیر قدم میزنیم و یه موضوع رو حلاجی میکنیم و بعدش میگیم ععععععععععع
رهبران موفق به خانواده اهمیت ویژه ای میدند اینو خیلی میفهمم چون قسمت یک پدر خوانده همینو نشون میداد و من از اونجا فهمیدم که آدم های موفق خانواده های خوبی دارند، حتی مافیاهای موفق (پیشنهاد میکنم حتما پادکست رخ- زندگی نامه پابلو اسکوبار رو گوش بدید اونم همینطور بوده)
و در آخر اینکه دیدم افرادی تمام خودشون رو خرج شرکت یا کار میکنند و خب زندگیشون لنگ میزنه و این بُده و باید آدما دنبال شرکت هایی باشند که هم خودشون و هم خانوادشون رو ارتقا بده. من از این شرکتا هم دیدم و هم باهاشون کار کردم و از این بابت خدارو شاکرم
تامام 🛌