وقتی دغدغه رشد داری هم خودتو اذیت میکنی هم اطرافیانت رو
وقتی که رشد و پیدا کردن راه درست تو زمینه های مختلف برات دغدغه میشه این مشکلات چند برابر میشه
تصور کن یه چیزی رو به عنوان منطق یه کاری قبول کردی و تا امروز فرصت برده تا بتونی با خودت و بقیه طبق این منطق ارتباط برقرار کنی
بعد همون لحظه با شرایطی مواجه میشی که باید از کل پیش فرض ها بیای بیرون و خودت و بقیه رو از بیرون مدیریت کنی
در همین حال خودتو باید جای بقیه هم قرار بدی و این سخت نیست مغز چند وجهی میخواستی
ای کاش فقط دغدغه رشد فقط در یک زمینه رو داشتیم و همین و بس
ای کاش هم پسرنبودیم هم پدر، هم فرزند و هم همکار، هم رفیق و هم همسر
تا توی یه کار متخصص میشدیم و میشد یه کار رو درست انجام و عالی انجام بدیم
ولی خب زندگانیه دیگه
چالش بین کم و کامل بودن ها
ای کاشی برای هیچ وقت
ممنون میشم اگر تجربه ای در این زمینه داری و یا میتونی با کامنتت انرژی بدی یا متن من کامل کنی حتما این کار رو انجام بدی😊